Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، ششم آبان ماه سالروز درگذشت شاهین سرکیسیان است، برای مشخص شدن نقش او در رشد فرهنگ و بویژه تئاتر کشورمان کافی است یادآوری کنیم که او بعد از عبدالحسین نوشین، پایه‌گذار تئاتر نوین ایران است و مرور نام شاگردانش همچون علی نصیریان، بیژن مفید، فهیمه راستکار، جمشید لایق، اسماعیل داورفر و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. جایگاه مهم او را در فضای هنری کشورمان مشخص می‌کند.

به انگیزه سالروز درگذشت این هنرمند، خاطرات بعضی از شاگردان او را مرور می‌کنیم و می‌کوشیم تا تصویری نه چندان کامل از این هنرمند ترسیم کنیم. این گزارش یادی است از مردی که حق بزرگی بر گردن فرهنگ ما دارد و هم تلنگری است برای نسل‌های بعد تا عاشقی را بیاموزند.

در اسفند ماه سال ۱۳۳۱ شاهین سرکیسیان در پی آشنایی چندین ساله‌اش با احمد شاملو  با او درباره‌ تشکیل گروهی متشکل از آکتورهای جوان یا شاگردان هنرستان هنرپیشگی مشورت کرد تا با این گروه فعالیت‌های تئاتری را آغاز کند. دو روز بعد، شاملو به اتفاق فهیمه راستکار به منزل شاهین سرکیسیان رفتند. فهیمه راستکار که در آن زمان یکی از شاگردان سال دوم هنرستان هنرپیشگی بود، پس از گفت و گوهای طولانی با سرکیسیان پذیرفت که با همراهی چند نفر از هم‌کلاسی‌های خود، با وی همکاری کند. علی نصیریان اولین کسی بود که با معرفی راستکار به خانه‌ سرکیسیان رفت. او نیز از شاگران سال دوم هنرستان هنرپیشگی بود.

اما شاهین سرکیسیان که بود؟ او سال ۱۲۸۹ خورشیدی از مادری بلغاری ارمنی و پدری ایرانی ارمنی در وارنا بلغارستان چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را در فرانسه و در رشته حقوق به انجام رسانید ولی عشق به تئاتر سبب شد در رشته خود کمتر فعالیت کند.

 او در سال ۱۳۱۷  به ایران بازگشت و به استخدام مجله «ژورنال دو تهران» درآمد و با تئاترهای سعدی و تهران، همکاری و با روشنفکران آن روزگار رفاقت کرد.

سرکیسیان اوایل دهه ۳۰ و پیش از کودتای ۲۸ مرداد، همراه با گروهی از جوانان، جلسات تئاتری را در منزل خود برپا و آنها را با متدهای  دو استاد مهم تئاتر روسیه، استانیسلاوسکی و مه‌یرهولد آشنا کرد.  

خانه کوچک او محفلی برای نوجوانانی شده بود که هر روز از هنرستان به این خانه می‌آمدند. گاه گاهی هم مادر پیر سرکیسیان که با او زندگی می‌کرد، با مهربانی و با چای و قهوه از این نوجوانان پذیرایی می‌کرد.

آنان در این جلسات با نمایشنامه‌های مهم جهان، شیوه گفتار به دور از تصنع و حرکات بدنی مناسب یک بازیگر آشنا شدند.    

سرکیسیان در سال ۱۳۳۹ به انجمن فرهنگی آرارات دعوت شد و گروه تئاتر «آرمن» را تشکیل داد و تا سال ۴۵ حدود ۱۴ نمایشنامه را به زبان ارمنی درهمین تالار به صحنه برد و تئاتر بین‌المللی را به جامعه ارمنی معرفی کرد.

علی نصیریان در خاطرات خود درباره سرکیسیان چنین گفته است: «سرکیسیان نه کارگردان بود و نه استاد تئاتر بلکه او فقط عاشق بود و با همین دیوانه بازی‌هایش بنیانگذار تئاتر جدید ایران است. او عاشقی بود که ما را جمع کرد و به هر یک از ما سرنخی داد تا چیزی یاد بگیریم و بزرگترین خدمت را کرد. در خانه او بسیار آموختیم و با شخصیت‌هایی مانند شاملو، خجسته کیا، سیمین دانشور، جلال آل احمد و امیرحسین جهانبگلو آشنا شدیم. همه کسانی که با سرکیسیان کار کردند، برای خودشان کسی شدند.»

بیژن مفید

اما زنده‌یاد جمشید لایق، دیگر شاگرد او که کتابی درباره سرکیسیان به نگارش درآورده،  درباره نقش او در شکل‌دهی به تئاتر نوین ایران چنین گفته بود: «او در نیمه‌ی دوم دهه‌ی سی، که تئاترهای لاله‌زار آخرین گام‌های نزول و نابودی خویش را به سرعت طی می‌کردند و قبل از آن که تئاترهای روشنفکرانه‌ی دولتی و نیمه‌دولتی به وجود آید، با گردآوری نخبگان و تنی چند از علاقه‌مندان با استعداد، چون فهیمه راستکار، علی نصیریان، احمد برات‌لو، بیژن مفید، نسرین رهبری، عباس جوانمرد، خجسته‌ کیا، هوشنگ لطیف‌پور، پرویز بهرام، اسماعیل داورفر، شیرین نفیسی، جعفر والی و تعدادی دیگر که بعدها هر کدام به دور یکدیگر و برگزاری جلساتی منظم و بزرگ برقرار کردند و نقطه‌ی عطفی در تئاتر ایران شدند، برای ایجاد حرکت جدید و زنده و پویا در تئاتر گام برداشت. سرکیسیان، آغازگر و خط دهنده‌ی نهایی شد که بعدا میوه‌ی خود را در تئاتر دهه‌ی چهل در سالن ۲۵ شهریور آن روز، یعنی سنگلج امروز به ثمر رساند. ثمره‌ی زحمات این مهاجر مسیحی، به یکی از نقاط اوج تاریخ تئاتر ایران تبدیل شد و کل تئاتر ایران را متحول ساخت.  

از جمله‌ی کارهای اساسی و تاثیرگذاری که سرکیسیان انجام می‌داد، می‌توان از ایجاد اجتماعات هنری تئاتر، بالا بردن سطح دید هنرمندان تئاتر ایران و آشنا ساختن آن‌ها با جریان‌های تئاتری آن روز جهان، از بین بردن سنت بیان‌ کش‌دار هنرپیشگان رادیو و تئاترهای لاله‌زاری، که از زمان تئاترهای مترقی آن روز بر جای مانده بود (تئاتر سعدی) و اصلاح حرکت و بیان بازیگر به سمت بیان احساسی واقعی در صحنه‌ی تئاتر و دید هنری نام برد.  

سرکیسیان نقش بسیاری در شناساندن تکنیک‌های بسیاری از بزرگان تئاتر معاصر آن روز جهان داشت، وی اصطلاحات تئاتری و بزرگان تئاتر از جمله استانیسلاوسکی ـ که خود پیرو و متاثر از روش‌های او بود ـ، گوردن گریک، نمیروویچ دانچنحکو و برتولت برشت برداشت و همچنین چخوف را قبل از همه به اهل تئاتر ایران معرفی کرد.»

این گروه جوان به خانه سرکیسیان رفت و آمد و با او کار می‌کردند ولی در آن مقطع جایی برای تازه‌واردان نبود و ورود آنان به فضای حرفه‌ای، بسیار سخت می‌نمود.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ همه چیز پیچیده‌تر هم شد. حکومت نظامی و ایجاد سازمانی به نام امنیت، مشکل زیادی برای جمع شدن این گروه جوان ایجاد کرده بود. بخصوص که تصادفا آپارتمان سرکیسیان بسیار نزدیک به مرکز و روبه‌روی سازمان امنیت بود. اجتماعات بیش از سه نفر به طور کلی ممنوع، تئاتر بدنام، مردم نیز نسبت به آن بدبین بودند، کسانی هم که علاقه و استعدادی داشتند، از ترس خانواده‌هایشان و بی‌فرجامی کار نمایش از آن می‌گریختند.

لایق در توصیف آن روزهای دشوار چنین گفته: «ذوق و آرزوی ما در لحظاتی مایوس کننده می‌شد ولی با پشتکار و شور سرکیسیان می‌باید برای به وجود آوردن یک تئاتر اصیل و واقعی کوشید و یاس و حرمان و بدبینی به خود راه نداد. سرکیسیان اغلب به ما می‌گفت پس از این کوشش‌ها، در آینده، تئاترنویسان، بازیگران، کارگردانان و طراحان خوبی خواهیم داشت و بالاخره این چرخ در گل مانده‌ی در تئاتر به حرکت در خواهد آمد و مردم به تئاتر روی می‌آورند و همه به آرزوی دیرینه‌ی خود می‌رسند.»

به گفته لایق، سرکیسیان هم آموزش تئاتر می‌داد و هم یک منتقد جدی تئاتر آن روزهای ایران بود که به چند زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت.  

او به اخلاق هنرمند اهمیت خاصی می‌داد. همیشه بر دقت و وقت‌شناسی و وفاداری به عهد و از همه مهم‌تر پشتکار و احساس مسوولیت و روح والای انسانی و محبت و صمیمیت هنرمند نسبت به کار هنر و اجتماع خویش تاکید می‌ورزید. وی در نهایت فقر مادی و با رنج و ایثاری باور نکردنی زیست و با تواضع و فروتنی یک هنرمند راستین از جهان رخت بربست.» نام شاهین سرکیسیان با نمایشنامه «روزنه آبی» گره خورده، نمایشنامه‌ای از اکبر رادی که در آن دوران بسیار جوان بود و اولین آثار خود را به نگارش درآورده بود.

سرکیسیان قصد داشت نمایشنامه «روزنه آبی» را روی صحنه بیاورد اما فرصت دست نداد و سرانجام بی آنکه این متن را اجرا کند، از دنیا رفت و به اصطلاح دستش از گور بیرون ماند. بعدتر، دستیار او، آربی اونسیان، این نمایشنامه را روی صحنه برد تا شاید روح استادش آرام بگیرد.

اکبر رادی سال‌ها قبل در برنامه بزرگداشتی که در باشگاه آرارات برای سرکیسیان برگزار شده بود، درباره این تجربه ناکام چنین گفته بود: «روزنه آبی» اولین نمایشنامه‌ای بود که در سال‌های ۳۸ و در اواخر دوران دبیرستان نوشته بودم. در شرایطی که سرکیسیان در اوج افسردگی و غمگینی بود، با او آشنا شدم و تصمیم به اجرای این متن گرفتیم. ‌ در آن ایام شاگردان قدیمی و اولیه سرکیسیان او را ترک کرده بودند، با وجود اینکه گروه دیگری از شاگردان همراهش بودند ولی او همچنان ناراحت بود و با این وجود نسخه خطی «روزنه آبی» را که خیلی هم ناخوانا بود، در دست گرفت و شروع به تایپ آن کرد.

 در جریان آغاز تمرین گروه، چند باری به اداره هنرهای دراماتیک رفت، ولی برخی از شاگردان قدیمی او که آن زمان در این اداره کار می‌کردند، موانع متعددی را جلوی پای او گذاشتند و رسما به او اعلام کردند که صلاحیت اجرای این متن را ندارد و نمایشنامه هم ایراداتی دارد. وقتی که سرکیسیان این خبر را به من داد، با وجود لبخندی که بر لب داشت، چشمانش پر از اشک شد. وقتی که به او پیشنهاد بازنویسی مجدد متن را دادم، عصبانی شد و گفت که من به این کار ایمان ندارم، زیرا که او بعد از شروع تمرین‌ها حاضر نبود میزانسن‌ها و دیالوگ‌های نمایش را تغییر دهد.

رادی در آن برنامه از نقش مهم سرکیسیان در تئاتر ایران نیز سخن گفته بود: «سرکیسیان در دهه ۴۰، در شرایطی ظاهر شد که پیش از او، فقط عبدالحسین نوشین، در عرصه‌ی تئاتر حضور داشت و بعد از آن دوران بود که سرکیسیان افرادی چون ایبسن، چخوف، پیراندلو، بکت و یونسکو را معرفی کرد.

امروزه اگر افرادی در عرصه تئاتر فعالیت دارند و می‌درخشند به صورت مستقیم و غیر مستقیم محصول مکتب سرکیسیان هستند اما متاسفانه او به نوعی دق مرگ شد زیرا که او زبان تهاجمی و بُرنده نداشت که بتواند حرف خود را به مسوولان القا کند و از طرفی هم می‌دید که چطور شاگردان قدیمی‌اش، درها را به روی او بسته‌اند، در حالیکه همان افراد همه تئاتر را پشت میز سرکیسیان آموخته بودند، پس او با آرزوی اجرای «روزنه آبی» و دیگر کارها درگذشت.»

کد خبر 715368 منبع: ایسنا برچسب‌ها علی نصیریان تئاتر

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: علی نصیریان تئاتر شاهین سرکیسیان فهیمه راستکار علی نصیریان تئاتر ایران چنین گفته روزنه آبی ی تئاتر آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۷۵۶۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723

دیگر خبرها

  • خالدآبادی: کاری به پرسپولیس و بازی‌هایش نداریم
  • شاهین رئال قصد فرود ندارد!
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • جام سرکیسیان ارمنستان از برنامه‌های کشتی آزاد خارج شد
  • دستاوردسازی خیالی اسرائیل و رسانه‌هایش درباره رامین یکتاپرست
  • ریسک ممنوع، افشاریان باتجربه‌هایش را به‌خط کرد
  • ستاره پی‌اس‌جی: رونالدو من را دیوانه خودش کرد
  • اخراج سنگربان والنسیا پایه‌گذار بازگشت آبی اناری‌ها شد
  • امیر جدیدی در نقش منصور بهرامی ایفای نقش می‌کند
  • باید حواسمان را جمع کنیم و امتیاز بگیریم